خلاصه کتاب:
آذر به تازگی در شرکتی مشغول به کار شده که رییس اون شرکت نامزد سابقشه. مردی خودخواه و مغرور که آذر ازش نفرت داره اما نمی دونه احسان به شدت خواهانشه! در این بین مردی جذاب به اسم سیاوش در همون شرکت کار می کنه که دیونه وار آذرو دوست داره با خفت کردنای آذر توی اتاقش و غیرتی شدناش، قلب آذر رو میلرزونه و درست لحظه ای که برای خواستگاری از اون آماده میشه، احسان وارد عمل میشه و کاری می کنه که حتی فکرش رو هم نمی کنید…
خلاصه کتاب:
هیمن کنارم خم شده… آفتابی که میتابه موهای قهوه ای روشنش رو عسلی رنگ کرده… موهای لخت و قشنگی که عجیب منو یاد ماهی میندازه… هیمن زل زده به داسی که دستم گرفتم و من نگاه از اون می گیرم… با چشم دنبال اون یکی می گردم… دخترم رو میگم… صدای برخورد داس ها روی محصول برنج و برداشت اون… صدای ریز ریز خندیدن دو تا زن کمی دور تر از من، قاطیه صدای گنجشگ بازیگوشی که چپ میره…
خلاصه کتاب:
حاج خسرو بعد از بیوه شدن عروس زیبا و جوونش، به فکر ازدواج مجددش میفته و با خواستگاریِ آقای مطهری، یکی از بزرگترین باغ دارهای دماوند به فکر عملی کردن تصمیمش میفته که ساواش، برادرشوهر شهرزاد، به شهرزاد یک پیشنهاد میده، پیشنهادی که تنها از یک عشق قدیمی و سوزان نشأت میگیره.
خلاصه کتاب:
نیکا یه شب که همراه جوان های خانواده داخل ویلایی در شمال بودن، اتفاقات ترسناکی براشون می افته و تو آینه چیزی می بینه که هیچ وقت نمی تونه ازش جدا بشه و در همین حین توی دانشگاه با یه پسری آشنا می شه که حرکات مرموز و مشکوکی داره...
خلاصه کتاب:
کتاب قرار نبود، بر پایه یک اتفاق ساده و یک فداکاری به ظاهر پر رنگ در جامعهی ما، یعنی از خود گذشتگی یک خواهر برای برادر، نوشته شده است اما این بستر ساده همراه با رویایی عاشقانه چنان پیش می رود، که دل کندن خواننده از ادامه داستان را ناممکن می سازد…
خلاصه کتاب:
از هیچ تا بی نهایت روایتگر داستان زندگی دخترانیست در سایه تعصبات دینی، مذهبی. تعصباتی که سایه افکنده بر داستان های عاشقانه دفن شده در لایه های تاریخ، داستان زندگی خزری که با گذشته ای متفاوت از هم نوعانش پا به دانشگاه میگذارد و با پسری به اسم شاپور آشنا میشود… این آشنایی مقدمه پس لرزه های میشود که در نهایت زلزله ای عظیم در زندگی شان ایجاد میکند…
خلاصه کتاب:
پریا یک دختر بی پروا که ته تغاری خانواده مذهبی و سنتی هست ،پا روی خط قرمزهای حاج باباش میذاره و با روابط آزادی که با فرزاد دوست پسرش داره دچار اعتیاد به مواد روان گردان میشود. با برملا شدن این موضوع و اتفاقی که برای خواهرزاده اش سوگند کوچولو که به دلیل مصرف قرص های که در کیف پریا میبیند، به کما میرود، از طرف خانواده طرد می شود. صدرا پسر عموی او برای حفظ آبروی خاندان معتمد و برای اینکه پریا بیشتر از این بی راهه نره بر سر سفره عقد با دختر عموی سر به هوا و طرد شده اش میشینه و سعی میکنه اون رو ترک بده...
خلاصه کتاب:
به نام خدایی که درهمین نزدیکی است… دلتنگی ها گاه از جنس اشک اند و گاه از جنس بغض… گاه سکوت می شوند و خاموش می مانند… گاه هق هق می شوند و می بارند… دلتنگی من برای تو اما… جنس غریبی دارد!
خلاصه کتاب:
دختری عاشق پسری میشه و قبل از عروسی پسر به اسم شاهین تصادف میکنه و خبر داده میشه که در تصادف سوخته. بعد از مدتی دختر در شمال به خانوادهای برمیخوره که پسر بزرگشون با پسری که تصادف کرده شباهت زیادی داشته و بعدها مشخص شده یکی از پسرها به خانوادهای بنا به دلایلی داده شده بود. این پسر بزرگ ناراحتی کلیوی داره و هزینه عمل و کلیه رو ندارن….
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانسرا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.