خلاصه کتاب:
در یکی از گوشههای پرهیاهوی این شهر، دختری بود به نام حوا، با رویایی بزرگ در سر—اینکه با ازدواج با پسری ثروتمند، زندگیاش را متحول کند. اما درست زمانی که همهچیز در مسیر دلخواهش پیش میرفت، مردی از گذشتهاش سر میرسد؛ مردی که بخشی از رازهای نهان حوا را میدانست و مدتها به دنبال یافتن او بود. حضور او، چون تندبادی همهچیز را بههم ریخت، نقشهها را بیاثر کرد و آرامش زندگی حوا را در هم شکست.
خلاصه کتاب:
سیروان و پاییز که اتفاقات بد و ناخوشایند زیادی رو پشت سر گذاشتن تا بلاخره تونستن کنار هم قرار بگیرن، حالا انتظار روزهای آروم و دلپذیری رو دارن که باهم خوش باشن.. ولی این داستان با طوفان و آتش شروع شده، به این راحتی مهار نمیشه. “چطوری به اینجا رسیدیم؟ به بند کشیده و اسیر شده تو این چرخه پر تکرار، روح هامون درحال محو شدنه و بدن هامون در حال خرد شدن.. ولی تو نترس! من برای تو میجنگم، تا به رویاهای پنهان قدم بذاریم و باهم یه واقعیت جدید
خلاصه کتاب:
سیروان رئیسی مردی فوق العاده متمول و خوش گذران که صاحب یه شرکت در محله باستی هیلز لواسون هست، با ورود دختری مرموز به اسم پاییز زندگیش دچار طوفان و تلاطم بدی میشه….
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانسرا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.