وقتی می رسیم خونه ی جیک مهمونی حسابی گرمشه. هنوز تصمیم دارم با جیک حرف بزنم ولی دیدن جولیان انقدر حالمو خراب کرده که حس میکنم به به جرئت مایع احتیاج دارم. از دخترا جدا میشم و میرم سمت بشکه ی نوشیدنی و یه لیوان برای خودم می ریزم کل لیوان رو یه نفس سر می کشم. تقريباً فورى حس میکنم سبک شدم.می بینم جیک داره میره آشپز خونه، پس دنبالش میرم. داره تمیز کاری میکنه لیوانای اضافی و بشقابای کثیف رو دور می ریزه
می خوای کمکت کنم؟ می پرسم. لبخند میزنه چشمهای قهوه ایش دورش چین می افته. «اوه، آره، مرسی. خیلی خوبه موهای طلایی و آفتاب خورده ش یه کم بلندن و روی پیشونیش ریخته که باعث میشه خیلی بامزه به نظر بیاد. وا میرم. خیلی خوش تیپه نه به اون شکل آزاردهنده ی جولیان، بلکه به به شکل دلپذیر و راحت جیک قدبلند و عضلانیه، ولی برای یه کوار تربک خیلی گنده نیست. جنی یه بار بهم گفت به اندازه ی کافی درشت نیست که تو کالج فوتبال بازی کنه.
کمکش میکنم تمیز کنه خرده های چیپس رو از روی پیشخون پاک میکنم و خوراکی هایی که روی زمین ریخته رو تمیز میکنم. کل این مدت قلبم از هیجان تندتر میزنه «نورا، درسته؟» جیک می گه و بهم نگاه می کنه. اسممو میدونه