خلاصه کتاب:
ایمان و آذر با هم ازدواج می کنند، دانشگاه قبول می شوند و مجبور به ترک دیار به سمت تهران. هر دو صاف و ساده و عاشق هستند.تنها و غریب و صدالبته بی پول! باهم تلاش می کنند و باهم درس می خوانند. اما همه چیز خوب نمی ماند و کم کم آن زندگی ساده و صمیمی تحت تأثیر محیط قرار می گیرد…
خلاصه کتاب:
نیاز دختری که با ابراز علاقه به تیلاو، ورق جدیدی از زندگیش باز میشه و اتفاقاتی که براش می افته، اون رو مجبور به ترک شهر خودش می کنه! اما نیاز به یه ناجی نیاز داره تا اونو از پیله تنهایی و غم د ربیاره، ولی کی می تونه این کارو بکنه؟ تیلا و یا...
خلاصه کتاب:
یه دختر شیطون همیشه خندون که تو خانواده پر خلافی زندگی می کنه که سر و کارشون با مواد مخدره ولی خودش یه دانشجوی درسخونه که داره تلاش میکنه کسی از ماهیت خانواده اش خبردار نشه… غافل از اینکه عموی دوست صمیمیش که یه آدم خشک و متعصبه خیلی وقته پیگیرشه و وقتی باهاش آشنا میشه صهبا تازه میفهمه که اون…
خلاصه کتاب:
زمین ، داستان دختریه که توی یه خانواده ی سنتی زندگی می کنه یه فامیل بزرگ و منسجم که این روزها کمتر نمونه ش رو می بینیم .
مثل همه ی خانواده های سنتی ، پدر سالاریه اما نه از نوع دیکتاتوری و خشن و …
خلاصه کتاب:
داستان در مورد دختریه که یه مادر مریض و یه دختر عقب افتاده (که دختر خودش نیست) داره و کلی مشکل دیگه… خدمتکار یه پسر پولدار میشه و اتفاقایی که واسش میفته...
خلاصه کتاب:
“کُلبی آلبرایت” نویسندهی داستان های فانتزی پرفروش نیویورک تایمز، برای فرار از رکود ذهنی عجیبی که به خاطر مشکلات خانوادگی دچارش شده، با یه تصمیم آنی و بدون خبر دادن به کسی، از شهرش دور میشه و یه مقصد تصادفی رو انتخاب میکنه. شاید اینطوری بتونه به ذهن آشفته اش سر و سامونی بده. تو این سفر با “اسپنسر بالدوین” آشنا میشه، نابغهی جذابی که تمام زندگیش شده توی کار با تکنولوژی و از سایه های روابط گذشته اش فراریه.کلبی و اسپنسر به شکل عجیب، دیوانه وار و آتشینی جذب هم میشن و همه معادلات هر دوشون برای ادامه ی هدفی که داشتن به هم میریزه و…
خلاصه کتاب:
داستان خنده، غم، خوشی، عشق و فداکاریه که البته در نهایت به پخته شدن داستان کمک میکنه... دختری از تبار خوشی وآزادی... کسی که در خوشبختی غرق شده... کسی که مزه ى تلخ درد براش نا آشناس... زندگی با بوی ارامش وخدا... اما همیشه یه آدم خوب، خوب میمونه؟!... یه دختر که توی زندگی خوبش خدا رو داره... توی زندگی پیش روش چطور با اعتقاداتش برخورد میکنه... بعضی وقتا همچی اجباره حتی... اجبار برای بدشدن… دوبرادر با دنیای یکسان... اعتقاداتی مشابه با ورود دختری از دنیای ساده وبی آلایش مسیر زندگیشون تغییر میکنه...
خلاصه کتاب:
دنیا چه سرنوشتی و برای آدما رقم می زنه آخر این داستان به کجا ختم می شه؟ چه کسی میمونه و چه کسی میره؟ نفس، آیا می تونه مرگ خواهرش و قبول کنه؟ می تونه بعد از مرگ شایلین دوباره همون نفس بشه؟ آرشاویر می تونه مرگ عشقشو قبول کنه؟ در ادامه ی داستان ارشاویر و نفس با چیزهای جدیدی روبرو می شیم شخصیت و اتفاقاتی که زندگیه همه رو متحول می کنه… در جلد اول (متخصصین شیطون و مهندسین مغرور) با شخصیت ها آشنا شدیم و داستان زندگیه هر کدومو فهمیدیم و حالا… در جلد دوم…
خلاصه کتاب:
غمزه دختری که برای از ارث محروم نشدن پدرش قبول میکنه با کسی که پدر بزرگش شرط میکنه ازدواج کنه وبعد هم برای مدتی ایرانو ترک کنه درحالی که از بچگی عاشق دیاکو بوده و برای اینکه دیاکو باهاش بازی کنه بهش اجازه میداده که در عالم بچگی اونو لمس کنه بااین حال هنوز هم عاشق دیاکوست اما نمیخواد قبول کنه چون با این که حتی شوهرشو تاحالا ندیده فکر میکنه بودن با مرد دیگه ای گناهه و این که وقتی فقط ۱۳سالش بوده دیاکو غیبش میزنه الان هردو دوباره برگشتن دیاکو هنوزم دیوانه وار غمزه رو میخواد اما غمزه از این خواستن شونه خالی میکنه چون شوهر داره در حالی که….
خلاصه کتاب:
تا به حال برایتان پیش آمده که در ترافیک، با رانندهی ماشین جلویی، در آینهی بغل ماشینش چشم در چشم شوید؟ قصهی من و او از یک چراغ قرمز و یک نگاه تصادفی در آینهاش شروع شد و به جاهایی رسید که نمیدانم او دچار شد یا من….
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانسرا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.