خلاصه کتاب:
نگین نامزدی خود با شهاب رو به ازای پولی که پیروز می تونه پدرش رو از ورشکستگی نجات بده بهم می زنه ولی هر چه سعی می کنه نمی تونه عشق شهاب رو از سر بیرون کنه، او همراه پیروز که ۱۷ سال از او بزرگتر بود به استکهلم میره و….
خلاصه کتاب:
داستان درمورد هانیه ست که با مرگ خواهر و شوهر خواهرش مجبور به نگهداری دختر اون ها میشه… و در این میون پدربزرگ نیکا که قیمش محسوب میشه شرطی میزاره که هانیه توش میمونه…
خلاصه کتاب:
«لرد نیکلاس الگوی مردانگی است و خواننده عزیز، چشمانش خیلی آبی است!» مجله پرلز و پلیسه ژوئن ۱۸۲۳ نیکلاس سینتجان از زمانی که نامش در یک مجله بانوان در فهرست «لردهایی که باید تور کرد» نوشته شد، بیوقفه مورد تعقیب همه زنهای به دنبال ازدواج جامعه اشراف قرار گرفت. بنابراین وقتی فرصتی برای فرار از بین اشراف برایش پیش میآید، مشتاقانه روی این فرصت میپرد… منتهی ناخواسته سر راه مصممترین و دلپذیرترین زنی که تا به حال دیده قرار میگیرد! بانو ایزابل تاونسِند که دختر یک ولگرد اشرافزاده است، اسرار زیاد و پول کمی دارد. اگرچه میتواند خیلی راحت از خودش مراقبت کند، اما فوت اخیر پدرش ایزابل را در دریا رها کرده و برای محافظت از مقام اشرافی برادرش به کمک کسی نیاز دارد. لرد نیکلاس به شدت خوشتیپ و واجد شرایط میتواند همان راه نجاتی باشد که ایزابل به دنبالش است.
خلاصه کتاب:
حورا ملکی تک دختر حاج فتاح روحانی معتمد محل، چهل روز بعد از مرگ نامزدش متوجه میشه که بارداره... و داستان از جایی شروع میشه که کسی باور نمیکنه این نطفه حلال و از همسر صیغهای اش بوده!!!
خلاصه کتاب:
ایمان و آذر با هم ازدواج می کنند، دانشگاه قبول می شوند و مجبور به ترک دیار به سمت تهران. هر دو صاف و ساده و عاشق هستند.تنها و غریب و صدالبته بی پول! باهم تلاش می کنند و باهم درس می خوانند. اما همه چیز خوب نمی ماند و کم کم آن زندگی ساده و صمیمی تحت تأثیر محیط قرار می گیرد…
خلاصه کتاب:
نیاز دختری که با ابراز علاقه به تیلاو، ورق جدیدی از زندگیش باز میشه و اتفاقاتی که براش می افته، اون رو مجبور به ترک شهر خودش می کنه! اما نیاز به یه ناجی نیاز داره تا اونو از پیله تنهایی و غم د ربیاره، ولی کی می تونه این کارو بکنه؟ تیلا و یا...
خلاصه کتاب:
یه دختر شیطون همیشه خندون که تو خانواده پر خلافی زندگی می کنه که سر و کارشون با مواد مخدره ولی خودش یه دانشجوی درسخونه که داره تلاش میکنه کسی از ماهیت خانواده اش خبردار نشه… غافل از اینکه عموی دوست صمیمیش که یه آدم خشک و متعصبه خیلی وقته پیگیرشه و وقتی باهاش آشنا میشه صهبا تازه میفهمه که اون…
خلاصه کتاب:
زمین ، داستان دختریه که توی یه خانواده ی سنتی زندگی می کنه یه فامیل بزرگ و منسجم که این روزها کمتر نمونه ش رو می بینیم .
مثل همه ی خانواده های سنتی ، پدر سالاریه اما نه از نوع دیکتاتوری و خشن و …
خلاصه کتاب:
داستان در مورد دختریه که یه مادر مریض و یه دختر عقب افتاده (که دختر خودش نیست) داره و کلی مشکل دیگه… خدمتکار یه پسر پولدار میشه و اتفاقایی که واسش میفته...
خلاصه کتاب:
“کُلبی آلبرایت” نویسندهی داستان های فانتزی پرفروش نیویورک تایمز، برای فرار از رکود ذهنی عجیبی که به خاطر مشکلات خانوادگی دچارش شده، با یه تصمیم آنی و بدون خبر دادن به کسی، از شهرش دور میشه و یه مقصد تصادفی رو انتخاب میکنه. شاید اینطوری بتونه به ذهن آشفته اش سر و سامونی بده. تو این سفر با “اسپنسر بالدوین” آشنا میشه، نابغهی جذابی که تمام زندگیش شده توی کار با تکنولوژی و از سایه های روابط گذشته اش فراریه.کلبی و اسپنسر به شکل عجیب، دیوانه وار و آتشینی جذب هم میشن و همه معادلات هر دوشون برای ادامه ی هدفی که داشتن به هم میریزه و…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانسرا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.