خلاصه کتاب:
برای این زن سخت بودم. برای این زن میمردم. اما اون ترکم کرد. اکنون سالها گذشته است و سوفیا به شوهر نیاز دارد. پدرش فوت کرده است مادرش میخواد او ازدواج کند با مردی که از خانواده شان و از شرکت آنها محافظت کند. به دنبال کسی میگرده که قدرتمند باشه. کسی که ثروتمنده. کسی که خوشتیپه. حالا این تنها شانس منه با زنی باشم که عاشقشم… و من مطمئن میشم که اون هم همین احساس رو داره. من یه عمر وقت دارم که باعث بشم که این اتفاق بیوفته..
دانلود رمان غرور تلخ اثر الهام_ح pdf رایگان بدون سانسوردانلود رمان غرور تلخ از الهام_ح با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیمموضوع رمان :دانلود رمان غرور تلخ اثر الهام_ح pdf رایگان بدون سانسور
خلاصه کتاب:
سهره دختر نامشروع حاج سعید راد که همه به اسمش قسم می خورن بعد از فوت مادرش، برای پیدا کردن پدرش به ایران میاد... اما اینجا با مردی خشن و جذاب به اسم کیان روبرو میشه و به خاطر...
خلاصه کتاب:
تنها بودم خیلی تنها… شاید قبلا یکی بود که حداقل انقدر تنهایی رو احساس نمی کردم، حتی با وجود اون هم گاهی تنها بودم اما حالم در کنارش خوب بود. نمیدونم چیشد که یک روز به کل همه زندگیم از هم پاچید اسمم دنیا، تنها زندگی میکنم خب راستش قبلنا که اون بود انقدر تنها نبودم اما الان خیلی افسرده و گوشه گیر و تنها شدم. مادرمو میگم اون بود پدرم بود خواهرم بود اما یک روز همه ناپدید شدند. اونا فوت نکردند اما…
خلاصه کتاب:
نیلا نامی دختری که بعد از سال ها به عشق گذشته اش برمی خوره اما رابطه ی سمی که با سپهر داره و درگیرشِ مانع از رسیدن دوباره اش به دانیار مشرقی میشه. بالاخره تهدیدای سپهر کار دستش میده و یه شب توی بیهوشی اسیر دستاش میشه!
خلاصه کتاب:
چه دنیایی شده؟! دنیای که هیچ رحمی در آن نیست. نه پدر به فرزند نه مادر به فرزند و نه فرزند به هر دو. دنیایی پر از پستی دنیایی پر از کثافت … به کجا داریم کشیده می شویم این دلهای بی رحم به کجا می رود ؟!؟
خلاصه کتاب:
داستان راجع به دختریه که عاشق پسر خاله اش میشه علاقشون دو طرف است ولی خاله اش خواهر سحر (دختر قصم) رو برای پسرش خواستگاری می کنه و ان ها ازدواج می کنند. بعد از ازدواج خواهرش و پسر خاله اش برای فراموش کردن پسر خاله ش نامزد پسر عموش میشه که عاشقشه ولی خیلی زود نامزدیش رو به هم می زنه زمان می گذره و پنج سال بعد با همکلاسیش تو دانشگاه ازدواج می کند ولی…
خلاصه کتاب:
امروز بار جدید سفارش دادم، حولوحوش ساعت ۱۱ میرسه در مغازه. یاسر حواست جمع باشه بار ابریشمه، کم و کاستی پیش نیاد… آره خودمم هستم، تا نیم ساعت دیگه برمیگردم، فقط اگه زودتر از من اومدن تو حواست باشه. پیچید تا پلههای حجرهی حاج صابر رو بالا برود که با دیدن موتوری که با سرعت به سمتش میآمد و شیشهای که در دستش بود، حرف در دهانش ماسید. نمیدانست ماجرا چیست، فقط متوجه شد آن دختر چادری با مشمای پر آبی که دو ماهی قرمز داخلش بود و چند قدمی با او فاصله داشت، هدفشان است.
خلاصه کتاب:
ترنتون مدوکس پادشاه دانشگاه ایالتی شرقی بود و قبل از آونکه حتی از دبیرستان هم فارغ التحصیل بشه ، با زنای دانشگاهی قرار میزاشت. دوستاش می خواستن جای او باشن، و زنا می خواستن اونو رام کنن ، اما بعد از یه سانحه غم انگیز دنیاش وارونه شد، ترنتون از دانشکده بیرون آمده بود تا با احساس گناه خردکنندهاش، دست و پنجه نرم کنه. هجده ماه بعد، ترنتون با پدر بیوهاش زندگی می کنه و تمام وقت توی یه سالن خالکوبی محلی کار می کنه تا توی پرداخت صورتحسابها کمک کنه. درست وقتی که فکر می کنه زندگی اش به حالت عادی برگشته، متوجه میشه که…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانسرا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.