رمانسرا
دانلود رمان pdf و بدون سانسور
رمانسرا
دانلود رمان مخمور شب pdf

دانلود رمان مخمور شب pdf pdf رایگان بدون سانسور

باز هم چرخید و هیئت اش را در اتاقک زیر زمینی پنهان کرد. ابروهایم را بالا انداختم و دوباره به سمت خروجی گام نهادم چندان هم کار سختی نبود که به احمق بودن آن دختر زهرا نام پی ببرم، دخترک دیوانه یک درصد هم احتمال نداده بود شاید امیری که من میگفتم آن پسر مواد فروش نبود.
خود نیز با ندانستن فامیل رفیق چند ساله ام چندان هم بی تقصیر نبودم اما در اصل بیخودی از سر ظهر علاقم کرده بودا
به محض خروج نسیمی خنک پوست گونه ام را نوازش کرد دستم را مشت کردم و اولین قدم را برداشتم با دیدین مردی که چهره خوفناکش زیر تک چراغ خانه های اطراف تا حدی مشهود بود، ترس به دلم چنگ انداخت .
تلو تلو خوردن و جهت حرکتش که سمت من بود موجب شد قدمی عقبگرد کنم نگاهم را به تاکسی زرد رنگی که چند متر پایین تر از مسیر آن مرد توقف کرده بود دوختم در دل خود را لعنتی فرستادم و برای دور ماندن از دید آن مرد وحشتناک دوباره وارد خانه شدم بلافاصله در را پشت سرم کوبیدم و دستم را روی دستگیره قدیمی حصار کردم.
موهای شلخته و بلند آن مرد بیش از هر چیز مرا ترسانده و ژنده پوشی اش قلبم را به تپش انداخت. اولین بار بود آن هنگام شب از خانه بیرون بودم و ترسم طبیعی بود.
با صدای کوبیده شدن در خانه شو که جیغ خفه ای کشیدم و عقب پریدم دستم فورا روی دهانم نشست تا صدای ترسیده ام را ساکت کنم ضربه ها به در ادامه داشت و موجب شد بی اختیار قدمی عقب بگذارم با برخورد به جسمی جیغی بلند تر کشیده و بازگشتم با دیدن چشمان مشکی متعجب آن پسر دستم را از دهانم روی قلبم سراندم و با چشمانی که مردمکش از ترس دو دو میزد به او چشم دوختم. آب دهانم را فرو دادم نگاهش میان من ترسیده و در چرخید و گفت:
چیشده؟! در چرا بسته؟!
با آرنجش مرا کنار زد و دستش را به سمت در دراز کرد من بی جان با حرکت دستش چند قدمی به سمت راست برداشتم که گفت:
برو کنار دختر جون ببینم کیه
خیسی لبانم مدام زیر انگشتهای باد خشک میشد و تر کردن دوباره اش زمینه ی ترک های آینده را محیا میساخت با صدای پسر چشمانم را به در نیمه باز دوختم
چقدر؟ بمون بیارم داخل نیا

خلاصه کتاب
در دل شب‌های تاریک، دختری با گره‌ای کور در زندگی‌اش روبه‌رو شد. گودالی که او را فرو می‌برد، اما هم‌زمان بیدارش می‌کرد. سرنوشت، در همان شب‌ها، نخ‌هایی را به هم گره زد که روزی به روشنایی ختم شدند.
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    مخمور شب
  • ژانر
    ,عاشقانه,اجتماعی
  • نویسنده
    نسترن اکبریان
  • ویراستار
    رمانسرا
  • طراح کاور
    رمانسرا
  • صفحات
    437
  • منبع تایپ
    رمانسرا
  • saraadmin
موضوعات
دانلود رمان های ناشناس (4) دانلود رمان های نسترن اکبریان (2) دانلود رمان های تهمینه (2) دانلود رمان های مهسا زهیری (2) دانلود رمان های گیسو خزان (2) دانلود رمان رهایم نکن اثر اسما مومنی pdf (1) دانلود رمان اسیر شیطان اثر O’Connor, Catherine pdf (1) دانلود رمان گناهم عاشقی بود اثر سیاوش_۶۸ pdf (1) دانلود رمان انقضای عشق تو اثر آذر یوسفی و زهرا زنده دلان pdf (1) دانلود رمان عصیانگر اثر سحر نصیری pdf (1) دانلود رمان عشق مساوی با ما اثر راضیه درویش زاده pdf (1) دانلود رمان پنجره ی جنوبی اثر میم بهارلویی pdf (1) دانلود رمان ریگ روان اثر استیو تولتز pdf (1) دانلود رمان پیشنهادی بی شه یک جنتلمن (جلد سوم) اثر یک جنتلمن (جلد سوم) جولیا کوین pdf (1) دانلود رمان فراموشی زیبا اثر جیمی مک گوایر pdf (1) دانلود رمان نوشیکا اثر نساء حسنوند pdf (1) دانلود رمان من نفسم اثر زهره بیگی pdf (1) دانلود رمان ترنج اثر مریم روح پرور pdf (1) دانلود رمان شرور اثر پریسا شکور pdf (1) دانلود رمان نیل اثر فاطمه خاوریان (سایه) pdf (1) دانلود رمان مرگ و زندگی اثر asma.a pdf (1) دانلود رمان سهره مست اثر یگانه نعمتی pdf (1) دانلود رمان غرور تلخ اثر الهام_ح pdf (1) دانلود رمان نفرین جسد (جلد اول) اثر دل آرا دشت بهشت pdf (1) دانلود رمان همسرم (جلد اول مجموعه نامزد) اثر پنلوپه اسکای pdf (1)
آرشیو نویسندگان
درباره سایت
آمار سایت
  • 388 نوشته
  • 6 برگه
  • 0 کامنت
  • 1 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانسرا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.