خلاصه کتاب:
ساینا واسه خرج عمل مادرش، به اجبار پا به عمارت مرد جذاب و بیرحمی میذاره تا عاشقش کنه و بعد بکشدش ولی بعد از شلیک به سورن، چیزی طول نمیکشه که لو میره و سورنی که جون سالم به در برده…
خلاصه کتاب:
خیانت برای باهم بودن جنگیدن برای عشق خیانتی که متفاوت بود زیرا برای عشق بود چشمهایم را به روی تاریکی های دنیا بستم و در دریای عشق غرق شدم چون عادت به تنهایی ندارم ما برای باهم بودن افریده شده ایم خیانت کرده ایم و این خیانت شیرین است غرق شدن در تلاطم دریای بیکاران عشق شیرین است.
خلاصه کتاب:
صدای بگو و بخند بچهها و آمد و رفت کارگران، همراه با آهنگ شادی که در حال پخش بود، ناخودآگاه باعث جنبوجوش بیشتری داخل محوطه شده بود. لبخندی زدم و ماگ پرم را از روی میز برداشتم. جرعهای از چای داغم را نوشیدم و نگاهی به بالای سرم انداختم. آسمانِ آبی، با آن ابرهای دودیرنگ که جابهجای آن را لک انداخته بود، انگار آبستنِ خبرهای خوبی نبود.آن هم برای من که نیمی از دغدغهام این داخل و نیمِ دیگر آن بیرون و هنوز بار ماشین بود….
خلاصه کتاب:
پناه دختر یکى از ثروتمندترین مردان شهر بخاطر ورشکستگى پدرش مجبور به ازدواج با شریک پدرش مى شه. پناه ناراضى و آقاى خودشیفته چطور مى تونن از پس هم بر بیان. عاشقانه اى گیرا و بکر که در هیچ جا پیدا نمى کنید…
خلاصه کتاب:
درباره ی دختری به نام گل پناه است که در پرورشگاه بزرگ شده است تا اینکه با محسن ازدواج می کند کمبود محبت از بابت نداشتن خانواده باعث می شود خیلی زود دل به محسن ببندد عشق میان شان پررنگ است ولی تا قبل از اینکه اتفاقاتی این بین می افتد و زندگی شان از هم می پاشد چیزی از آن علاقه باقی نمی ماند جز دختری که در بیست سالگی با جنین یک ماهه اش مهر طلاق بر پیشانی اش می خورد تا اینکه …
خلاصه کتاب:
شوکران گیاهی است سمی، بیخ و ریشه آن سمی است. ولی در عین حال، برای تسکین دردهای سرطانی دارویی مفید است. هم درد و هم درمان، هم زخم و هم مرهم، هم نیش و هم نوش، هم مرگ و هم جان... و این چیزی است که گاهی ما آدم ها به آن دچار هستیم. زخم می زنیم، درد تولید می کنیم، می شکانیم و می کشیم... ولی در عین حال مرهم هستیم، هم دردیم، ترمیم می کنیم و جان می دهیم. حکایت غرییب است زندگی ما آدم ها، گاهی آن چنان در چیزی غرق می شویم که فقط لحظه را می بینیم... دیگر هیچ چیز برایمان اهمیت ندارد، فقط لحظه...
خلاصه کتاب:
یاس دختر زیبا و جذابی که مجبور میشه بخاطرِ پول تو خونه های اعیونیه شهر کار کنه، و دست بر قضا با زن و مرد خوش قلبی آشنا میشه که منتظرِ ورودِ تک پسرشون بعد از ده سال به ایران هستن! پسرِ مغرور و نفوذ ناپذیری که همسرش فوت کرده و با یک نوزاد وارد خونه میشه، خونه ای که حالا یه خدمتکار خوشگل و جذاب داخلش هست…
خلاصه کتاب:
داستان زندگی دختری شاد و آشپز است که با تک تک مشکلات در زندگی اش قصد جنگیدن دارد که ناگهان در اثر یک اتفاق پای پسری در زندگی اش باز میشود، زندگی زنی است با رازی سر به مهر در گذشته اش که در آستانه میانسالی زندگی اش دست خوش تغییر میشود، زندگی پسری جوان است که با وجود این که زندگی خوبی دارد اما درگیر حسی میشود که او را به سمت دختر قصه هل میدهد و باعث میشود زندگی این سه شخص به هم گره بخورد...
خلاصه کتاب:
پشت گاز ایستاده بود. هم مواظب غذای روی گاز بود و هم با ساتوری درون دستش مشغول خورد کردن سبزیجات برای اسپاگتیَش. از گاز فاصله گرفت که روغن روی بدنش نپاشد. گرم بود. آنقدر گرم که نمیشد حتی شلوارک پوشید. عضلات کمرش خودنمایی می کردند و دوچال پایین کمرش برق میزد. دستی به کوله ایش کشید و سرش را عقب داد. کمی برگشت…
خلاصه کتاب:
جانان برای تکمیل کردن هزینه دیه و نجات برادرش از اعدام، مجبور به قبول کردن پیشنهاد کاری طوفان میشود. رابطه عاشقانه و پرکششی را با رئیس شرکتش آغاز میکند، اما همه چیز زمانی شروع میشود که طوفان غیبش میزند و بعد از ۲ ماه، درست زمانی که جانان باردار است به خواستگاری خواهر جانان می آید و …
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانسرا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.