خلاصه کتاب:
ترنتون مدوکس پادشاه دانشگاه ایالتی شرقی بود و قبل از آونکه حتی از دبیرستان هم فارغ التحصیل بشه ، با زنای دانشگاهی قرار میزاشت. دوستاش می خواستن جای او باشن، و زنا می خواستن اونو رام کنن ، اما بعد از یه سانحه غم انگیز دنیاش وارونه شد، ترنتون از دانشکده بیرون آمده بود تا با احساس گناه خردکنندهاش، دست و پنجه نرم کنه. هجده ماه بعد، ترنتون با پدر بیوهاش زندگی می کنه و تمام وقت توی یه سالن خالکوبی محلی کار می کنه تا توی پرداخت صورتحسابها کمک کنه. درست وقتی که فکر می کنه زندگی اش به حالت عادی برگشته، متوجه میشه که…
خلاصه کتاب:
سوفی فرزند نامشروع یک اشراف زاده است که بعد از مرگ پدر، مجبور به خدمتکاری نامادریاش و دختران او میشود. بندیکت بریجرتون جوانی جذاب، ثروتمند و اشرافی است که در جشنی با سوفی در لباس مبدل روبهرو شده و فکر میکند او بانوی رویاهایش باشد و خواهان ازدواج با اوست… اما بندیک برای سوفی خدمتکار چه نقشی در نظر دارد؟ معشوقه!
خلاصه کتاب:
داستان در مورد دختریه که به خاطر درآوردن خرج خودش وارد یه خونه میشه تا همدم یک زن میانسال باشه، اما متوجه میشه اون خونه زیاد شرایط طبیعی نداره...
خلاصه کتاب:
پزشک مامایی که نوزادان زیادی را در قدم گذاشتن به این دنیا همراهی می کند به ناگه دلش بند دل کودکی می شود که با مهر بزرگ حرام زادگی به دنیا آمده اما دخترک پزشک کودک را تنها نمی گزارد مردی که به همسر خود شک کرده و به اون انگ نامشروع بودن میزند و گناهان بسیار جبران ناپذیری در حق اون انجام می دهد و گاهی اما چه زود دیر می شود…
خلاصه کتاب:
مثل همیشه محور داستان روی دختر و پسری که غافل از هر چیزی به زندگی روزمره خود ادامه می دهند تا اینکه یک روز با هم برخورد می کنند. برخوردی که نه تنها زندگی خودشون بلکه زندگی اطرافیانشون رو تحت تاثیر می ذاره. این دو پستی و بلندی های زیادی رو با توجه به دشمن های اطرافشون طی می کنن تا به اون آرامشی که دنبالشن برسن و آیا میرسن؟
خلاصه کتاب:
باربد مهرزاد، مرد ۲۸ ساله ای که توی خودخواه بودن رو دست نداره ! غرورش رو به هر چیزی ترجیح میده و تنوعطلببودن، براش یک بازی شیرینه! رئیس یک شرکت هواپیمایی بزرگه و عادت داره با دخترای رنگ و وارنگ، یک عشق بازی طولانی داشته باشه و بعد از چند ساعت، اونارو برای همیشه از زندگیش خط بزنه، اما…!
خلاصه کتاب:
قصه زندگی فرشته ، دختری که رازی توی زندگیش هست که حتی نزدیکترین افراد خونواده اش از اون خبر ندارن ، و اما بازگشت پسر دایی اش باعث مرور گذشته و …
خلاصه کتاب:
دلیلی دارد که دِولین وینزِر را شیطان مینامند. او قسم خورد که صاحب من خواهد شد و وقتی خانوادهام در روز های سختی قرار گرفتند، یک پاکت سیاه با امضای او به دستم رسید. خوش قیافه، بی رحم شیطانی پیچیده که سالها پیش قلبم را شکست، بازگشته است.اگر بخواهم خانوادهام را نجات دهم باید نامم را روی جای خالی امضا کنم. چارهای ندارم. من الان اسیر او هستم زندانی او و دارایی او. دولین هر کاری بخواهد با من میکند و با اینکه تا آخرین نفس اعتراف نمیکنم باید بگویم که نمیتوانم منتظر بمانم تا او من را به مالکیت خودش دربیاورد…
خلاصه کتاب:
رمان رهایم نکن قصه ی عشق دختری به اسم رهاست! دختری ساده که نمی تونه به پسر مورد علاقه اش بگه دوستش داره، ولی در جریان دوستی رها با دختری به اسم سوگند، مسیر زندگیش عوض می شه و یه جورایی نا خواسته در کنار پسر مورد علاقه اش قرار می گیره. داستان رها، از نوع داستان های همکاری با پلیسه ، اما با محتوای متفاوت و اتفاق های هیجانی و جذاب!
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانسرا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.