خلاصه کتاب:
دختری به اسم دنیز، از سن ده سالگی کنار یک نامادری کلی بلا سرش می آید، و حالا عشقی یک طرفه نسبت به پسر عمه اش دارد که خواهر ناتنیش هم عاشق اوست و همیشه دنیز را از نزدیکی به برنا دور می کند، نامادری دنیز یعنی مهلا، یک قاتل حرفه ای که آدما را به آسانی میکشد، مدت ها میگذرد و طی اتفاقاتی برنا مهلا و دافنه رو لو می دهد، مهلا…
خلاصه کتاب:
علی مرد خشنی است که به جرم قتل در زندان است. پناه شفق وکیل جوان و بی تجربه ای که پرونده ی این مرد بد اخلاق و جذاب را به عهده میگیرد و با وجود همکاری نکردن های علی سعی در فاش کردن راز این قتل دارد و در این میان عشقی آتشین که…
خلاصه کتاب:
تافتهادیب دانشجوی پزشکیست که به تهمت نامزدش از خانواده طرد شده و مجبور به جدایی میشود. اتفاقاتی باعث می شوند همخانهی دکتر سهندنریمان میشود، سهند دشمن قسمخوردهی خاندان ادیب است و تافته بیخبر از همه جا. همهچیز خوب است تا اینکه نامزد سابق تافته این همخانگی را کشف کرده و….
خلاصه کتاب:
مردی که شهرداره یه شهره… مردی که کاندید شده برای نمایندگی مجلس… افشار یه پسر ۲۹ساله داره… باراد قصه مون یه باشگاه بدن سازی داره و زیادی قیصره… باراد به خاطر خواهر دوستش غیرت و تعصبی که گوش فلک رو کر کرده تو یه کوچه تنگ چاقو میکنه تو شکم اون عوضی… و درست همون لحظه یه دختر اونو می بینه… یه دختری که ترسیده… دختری که از ترس دو روز تو خونه میخونه و روز سوم یه چاقو تو پهلوشه که بهش میگه سوار شو… یه عشق دیگه… همچین چرب و چیلی و خوب…
خلاصه کتاب:
دختر قصه ما لوا در خانواده ای مذهبی و سنتی بزرگ شده است. او به صورت مخفیانه با پسری به اسم اهورا رابطه داره اما هر چی میگذره بیشتر متوجه انتخاب اشتباهش میشود. پس تصمیم میگیره این رابطه را تمام کند، اما با واکنش عجیب اهورا مواجه میشود. لوا با دردسر های بزرگی مواجه میشود که در این مسیر تنها کسی که حاضر به کمکش شد، پسر عمویش بود. پسری که در کل خانواده، بدنام است و همه اورا از خانواده طرد کردهاند اما آیا راستین همان آدمی است که خانواده فکر میکنند؟…
خلاصه کتاب:
دختر خان هورامان و معلم عاشق پیشه ی، گورکی، دل در گرو هم دارند و رحمان خان مخالف این وصلت است، اما زهی خیال باطل، ثمره این عشق دختریست کرد تبار که به تهران می رود تا با لطیف ترین و پاک ترین احساسات عاشقی را معنا کند، داستان زندگی اش از جایی آغاز می شود که شخصی از گذشته پا به دنیای او می گذارد و سرنوشت عجیبش را رقم می زند…
خلاصه کتاب:
در مورد دختری به اسم آذین که مهندسی پزشکی خونده وتو یه شرکتی مشغول کاره به اسم مدیکاب، مدیکاب تصمیم میگیره برای جلوگیری از ورشکستگی آذین رو به عنوان جاسوس بفرسته شرکتی که داره همه امتیازات رو میگیره وآذین به اسم نگار ادیب فر میره شرکت پژوهان و ادامه ماجرا…
خلاصه کتاب:
طوفان همیشه اشتباه نیست بلکه گاهی برای رسیدن به سر منزل مقصود باید از دل آن گذشت و رد شد زندگی آرام ثمره، درست زمانی دچار تغییر می شود که سر و کله ی طوفانی به اسم جاوید مثل بمبی ساعتی در زندگی اش پیدا می شود . ثمره برای مصاحبه کاری قدم به شرکت تازه تاسیسی می گذارد اما یک اشتباه از او شاهدی می سازد.شاهدی از یک خطای بزرگ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانسرا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.