خلاصه کتاب:
کتاب قرار نبود، بر پایه یک اتفاق ساده و یک فداکاری به ظاهر پر رنگ در جامعهی ما، یعنی از خود گذشتگی یک خواهر برای برادر، نوشته شده است اما این بستر ساده همراه با رویایی عاشقانه چنان پیش می رود، که دل کندن خواننده از ادامه داستان را ناممکن می سازد…
خلاصه کتاب:
از هیچ تا بی نهایت روایتگر داستان زندگی دخترانیست در سایه تعصبات دینی، مذهبی. تعصباتی که سایه افکنده بر داستان های عاشقانه دفن شده در لایه های تاریخ، داستان زندگی خزری که با گذشته ای متفاوت از هم نوعانش پا به دانشگاه میگذارد و با پسری به اسم شاپور آشنا میشود… این آشنایی مقدمه پس لرزه های میشود که در نهایت زلزله ای عظیم در زندگی شان ایجاد میکند…
خلاصه کتاب:
پریا یک دختر بی پروا که ته تغاری خانواده مذهبی و سنتی هست ،پا روی خط قرمزهای حاج باباش میذاره و با روابط آزادی که با فرزاد دوست پسرش داره دچار اعتیاد به مواد روان گردان میشود. با برملا شدن این موضوع و اتفاقی که برای خواهرزاده اش سوگند کوچولو که به دلیل مصرف قرص های که در کیف پریا میبیند، به کما میرود، از طرف خانواده طرد می شود. صدرا پسر عموی او برای حفظ آبروی خاندان معتمد و برای اینکه پریا بیشتر از این بی راهه نره بر سر سفره عقد با دختر عموی سر به هوا و طرد شده اش میشینه و سعی میکنه اون رو ترک بده...
خلاصه کتاب:
به نام خدایی که درهمین نزدیکی است… دلتنگی ها گاه از جنس اشک اند و گاه از جنس بغض… گاه سکوت می شوند و خاموش می مانند… گاه هق هق می شوند و می بارند… دلتنگی من برای تو اما… جنس غریبی دارد!
خلاصه کتاب:
دختری عاشق پسری میشه و قبل از عروسی پسر به اسم شاهین تصادف میکنه و خبر داده میشه که در تصادف سوخته. بعد از مدتی دختر در شمال به خانوادهای برمیخوره که پسر بزرگشون با پسری که تصادف کرده شباهت زیادی داشته و بعدها مشخص شده یکی از پسرها به خانوادهای بنا به دلایلی داده شده بود. این پسر بزرگ ناراحتی کلیوی داره و هزینه عمل و کلیه رو ندارن….
خلاصه کتاب:
ارغوان که متهم به قتل پدر رادوین است در عوض قصاص ،محکوم به زندگی و ازدواج اجباری با رادوین می شود… و رادوین دچار اختلالات روانی پنهانی است که از دوران کودکی با خود دارد ، سرنوشت او با رادوین و این ازدواج اجباری به کجا خواهد کشید…
خلاصه کتاب:
دنگ دنگ، ساعت گیج زمان در شب عمر، می زند پی در پی زنگ، زهر این فکر که این دم گذر است، می شود نقش به دیوار رگ هستی من، لحظه ها می گذرد، آنچه بگذشت، نمی آید باز، قصه ای هست که هرگز دیگر، نتواند شد آغاز…
خلاصه کتاب:
در شبی که ماه کامل می شود… تو می آیی، و من.. دختری که زادهی نور و روشنایی است… مستانه در آغوشِ گرمت قهقهه سر میدهم! بی آنکه بدانم نیروی پلیدی در کمینمان است. و زیر چشمی عاشقانههایمان را میپاید. و حال من… آرمیتی، بانوی نیرومند سپیدی… به زانو در میآورم هر آنچه میان عشق من و تو قرار گیرد…
خلاصه کتاب:
دکتر ماهورا کرامت ، استاد دانشگاه و طراح دکوراسیون داخلی به تهدید و اجبار پیرمرد هشتاد ساله ای ، ناچار میشود تا سر آبرویش قمار کند… دختری که تلاش میکند تا جایگاه و اعتبار زنانه اش را حفظ کند ، در یک شب دودمانش بر باد می رود و چاره ای جز تسلیم ندارد !
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانسرا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.