خلاصه کتاب:
آناستازیا که از رازهای تاریک کریستین ترسیده است، تصمیم به جدایی میگیرد اما نمیتواند کریستین را فراموش کند. کریستین نیز با شیاطین درونی خود در جنگ است و دوباره با پیشنهادی جدید به سراغ اناستازیا می رود که….
نام کتاب: پنجاه طیف تاریکتر (جلد دوم مجموعه چهار جلدی پنجاه طیف)
خلاصه کتاب:
-تو فکر نکن… محض رضای خدا هیچ فکری راجع به من نکن! من نه بگیرم نه پیگیر. یه مدت تحملت کردم الان دیگه نمیتونم. آقا نمیتونم! خجالت میکشم. تو همین جمع کی میدونسته من با این دختر دوستم؟ هیچکس! تو اینقدر سطح پایینی که حتی خجالت میکشم به دوستامون بگم با منی! یه نگاه به سر و ریختت بنداز… کلاغ با اون سیاهیش از تو قشنگتره… تحقیرش میکنه اما چرخ گردون تقدیر، درست وقتی که انتظارش رو نداشته تو موقعیتی باهاش رو به روش میکنه که حتی خوابشم نمیدیده و حالا….
خلاصه کتاب:
من حناام. دختری که حالا همه به چشم یک زن خطاکار نگاهش میکنند. من حناام، با بچهای نُه ماهه در رحمم. من حناام که خواستم برای جبران ورشکستگی عمویم، رحمم را به سارا و همسرش اجاره دهم. اما از کجا باید میدانستم که سارا…. حالا من ماندهام و او با چشمهایی نقرهای و طفلی از او که در من رشد میکند. اویی که نه کودکش را میخواهد و نه…. دلباختهام. اشتباهیترین عشقی که گریبانم را گرفته…
خلاصه کتاب:
داستان زندگی امیر و رخساره که با وجود اختلاف و دشمنی قدیمی خانواده هایشان به قصد ازدواج و شروع زندگی مشترک باهم فرار می کنند، از طرفی الا خواهر امیر و کاوه برادر ناتنی رخساره برای پیدا کردن سرنخی از آنها به هر دری می زنند، ولی هیچ ردی از آنها پیدا نمی کنند، در این میان یادداشت ها و پیام های مشکوکی از طرف امیر برای الا فرستاده می شود که همگی به بن بست ختم می شود و در انتها به نظر می آید که …
خلاصه کتاب:
در جلد اول خوندیم ، بهار دختری که به خاطر دست درازی که در گذشته براش اتفاق میفته زندگیش دستخوش یه سری تغییرات میشن که با ورود پسرعموی بزرگش به زندگیش که هفدهسال از خودش بزرگتره چالشهایی براش بوجود میاد که در نتیجه عشقی هست که بین هر دوشون اتفاق میفته ،اما در فصل دوم شاهد اتفاقات بزرگتری هستین، دشمنی که برای نابودیه زندگیه هر دوشون پیش میاد و کیان تصادف می کنه و براثر این تصادف حافظهش رو از دست میده …
خلاصه کتاب:
روناهی خبط کرد… اشتباه کرد… دختر خانِ ایل حق عاشق شدن نداشت… حالا که عاشق شده باید طرد شود… آن هم به دستور پدر… به دستور کسی که در چهره ی روناهی معشوقش را می دید… چه فرقی بود بین روناهی و دخترهای ایل که همه عاشق می شدند و پدر میانجی گری می کرد… سال ها بعد یک نفر فدا شد… یک زن… یک زن بیگناه…. آساره شایسته بدون هرگونه خطایی مورد اتهام قرار گرفت… به او تهمت زده شد… تهمتی ناگوار که پیش شوهر رسوایش کرد…
خلاصه کتاب:
داستان دختری که پس از مرگ نامزدش، طبق رسم خانی، مجبور میشه با برادر نامزدش ازدواج کنه، ولی… و از طرف دیگه دختری که با تمام وجودش عاشق خان سومه، ولی خان زاده اون رو ندید می گیره و با سوگلیش… “بهترین کارِ دنیا دل کندن از کسی ست… که دنیای توست… ولی می دانی… هیچ گاه… مال تو نخواهد بود!”
خلاصه کتاب:
یزدان پسری که از نوجوانی در حجره حاج مهدی کار می کنه، طی اتفاقاتی راز مرگ پدرش رو می فهمه و در صدد انتقام از حاج مهدی در میاد، و درست دست میذاره روی نقطه ضعف حاج مهدی یعنی دختر کوچکش یاس… که سالهاست پنهانی عاشقِ یزدانِ و...
خلاصه کتاب:
داستان عشقی که شعله هاش یهو خاموش شد پسری که دختر داستان رو بی حرف و سخن تنها گذاشت و رفت و شکستن دلش رو ندید داستان دختری که شکست و سعی کرد محکم بلند بشه و رو پاهاش وایسه حالا چند سال گذشته و سرنوشت اونهارو تو شرکتی رو به روی هم قرار میده به عنوان رئیس و کارمند! اما این بار،اون که دلش سنگه تیدا خانومه و اون که تو حسرت میسوزه آقا سامیار… عشقی که تو نفرت غرق شده، میتونه باز شعله ور بشه؟
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانسرا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.