خلاصه کتاب:
اسم من کارن جیگره بزرگترین مواد فروشی که از ترس تیزیم کسی نمیتونه جیک بزنه تو یه پارتی با دختری آشنا شدم که سر نترسی داشت و به خاطر مواد گوشم رو گاز گرفت و فراری شد. دنبالش رو گرفتم و کم کم عاشقش شدم اما یه روز فهمیدم اون خواهرمه دختر مردی که ازش متنفرم .
خلاصه کتاب:
در دل ایل و سنت، نجلا به نشان یانای درمیآید. اما حادثهای ناگهانی، او را به عقد دمیر درمیآورد. دمیر که دل خوشی از این ازدواج ندارد، نجلا را ترک میکند. با گذشت سالها، پدر دمیر خواهان بازگشت اوست، اما دمیر تصمیمی دارد که سرنوشت نجلا را دگرگون میکند.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانسرا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.