خلاصه کتاب:
تو همیشه بودی… از همان ازل، تا ابد باش… تو همیشه بودی کنار من، نفس باش… تو همیشه بودی میان خطوط احساسم… تو همیشه بودی مگه میشه قدر نشناسم؟ تو همیشه بودی از همان لحظه که قلبم لرزید تو همیشه بودی نفهمیدم چطور دلم لغزید تو همیشه بودی بدون اینکه بفهمی چطور عشقت شده همه احساسم…
خلاصه کتاب:
یه دختر شیطون همیشه خندون که تو خانواده پر خلافی زندگی می کنه که سر و کارشون با مواد مخدره ولی خودش یه دانشجوی درسخونه که داره تلاش میکنه کسی از ماهیت خانواده اش خبردار نشه… غافل از اینکه عموی دوست صمیمیش که یه آدم خشک و متعصبه خیلی وقته پیگیرشه و وقتی باهاش آشنا میشه صهبا تازه میفهمه که اون…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانسرا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.