خلاصه کتاب:
من سیاوش پاکزادم… برخاسته، از سختی های کوچک و بزرگی هستم، که سرنوشت در سر راه قرار داده بود… اما تصمیم گرفتم در برابر مشکلات صبور بمانم و زندگی کنم…
خلاصه کتاب:
میر هوشنگ وارسته بزرگ خاندان وارسته پس از مرگش شوک بزرگی به دو پسرش که بیست سال آزگار است با هم اختلاف دارند و قهرند وارد می کند... او در وصیت نامه اش نوشته که ونداد و بلوط با هم ازدواج کنند تا به یمن این پیوند مبارک و اسمانی اختلافات کهنه دور ریخته شود و کینه ها پاک شوند... وصلت صورت میگیرد... اما...
خلاصه کتاب:
داستان درباره ی دختری به نام پانته آ ست که عاشق پسری به نام کیارشه اما داستان از اونجایی شروع میشه که پانته آ متوجه میشه که کیارش به خواهرش پریسا علاقه منده و برای خواستگاری از پریسا پا به خونه ی اون ها میذاره اما طی جریاناتی کیارش مجبور میشه که پانته آ رو به عقد خودش در بیاره و......
خلاصه کتاب:
یه اکیپ ۳ نفره دختر که برای دانشگاه تو شیراز قبول شدن اما خوابگاها همه پر بوده بعد میگردن دنبال خونه که به یه اکیپ ۳پسر برمیخورن که اونام همین مشکلو داشتن ولی با این تفاوت که خونه پیداکرده بودن ولی شرط صابخونه که یه پیرمرد مردیه که راحته اروپایی رفتار میکنه یکم شوخه و فضول در عین حال زن ها رو هم آدم حساب نمیکنه و پی عشق وحالشه بوده، متاهل بودن اوناس...
خلاصه کتاب:
پریا یک دختر بی پروا که ته تغاری خانواده مذهبی و سنتی هست ،پا روی خط قرمزهای حاج باباش میذاره و با روابط آزادی که با فرزاد دوست پسرش داره دچار اعتیاد به مواد روان گردان میشود. با برملا شدن این موضوع و اتفاقی که برای خواهرزاده اش سوگند کوچولو که به دلیل مصرف قرص های که در کیف پریا میبیند، به کما میرود، از طرف خانواده طرد می شود. صدرا پسر عموی او برای حفظ آبروی خاندان معتمد و برای اینکه پریا بیشتر از این بی راهه نره بر سر سفره عقد با دختر عموی سر به هوا و طرد شده اش میشینه و سعی میکنه اون رو ترک بده...
خلاصه کتاب:
داستان راجع به دختری به اسم گلساست که تنها بامادرش زندگی می کنه دختری زیبا وجذاب که اسیر بابک میشه ولی دخترقصه ما بخاطر مریضی مادرش مجبوربه ترک کشورش میشه و در اونجا به عشق زندگیش می رسه …
خلاصه کتاب:
میشا یه دختر مستقله که خیلی سرزنده و شاده و دوست داره خودش برای زندگیش تصمیم بگیره اما دیگران با ابراز نظراتشون مانع میشن. هامین پسریه که ۱۲ ساله خارج از ایران زندگی میکنه و حالا میخواد برگرده،که از قضا اونم دوست داره خودش واسه زندگیش تصمیم بگیره…
خلاصه کتاب:
در یه شب زمستونی پسری در حالی که عصبانیه پای پیاده از خونه مادر و پدرش بیرون میزنه و به سمت خونه خودش میره. نزدیک خونه که میرسه متوجه صدایی میشه میره ببینه چه خبره که با صحنه دعوا رو به رو میشه همون طور که به سمت طرفین دعوا می دوه حاضرین با دیدن اون پا به فرار میذارن و تنها یه نفر رو زمین افتاده پسر لاغر و نحیفی که چاقو خورده اونو به خونش میبره و اونجاس که میفهمه پسری که اورده خونش یه دختره…
خلاصه کتاب:
داستان در مورد دختری به اسم آرمینا ست که برای داداش دوقلوش به نام آرمین اتفاقی میوفته و مجبور میشه واسه یه مدت نقش داداش دو قلوش رو بازی کنه و در همین راستا با سه تا پسر به نام های دانیال، ماکان و سپهر توی کانادا هم خونه میشه و...
خلاصه کتاب:
ترنتون مدوکس پادشاه دانشگاه ایالتی شرقی بود و قبل از آونکه حتی از دبیرستان هم فارغ التحصیل بشه ، با زنای دانشگاهی قرار میزاشت. دوستاش می خواستن جای او باشن، و زنا می خواستن اونو رام کنن ، اما بعد از یه سانحه غم انگیز دنیاش وارونه شد، ترنتون از دانشکده بیرون آمده بود تا با احساس گناه خردکنندهاش، دست و پنجه نرم کنه. هجده ماه بعد، ترنتون با پدر بیوهاش زندگی می کنه و تمام وقت توی یه سالن خالکوبی محلی کار می کنه تا توی پرداخت صورتحسابها کمک کنه. درست وقتی که فکر می کنه زندگی اش به حالت عادی برگشته، متوجه میشه که…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانسرا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.