خلاصه کتاب:
با افشای رازی از گذشته، حسنا وارد خانهای میشود که آرامش در آن رنگ باخته. در این خانه، حامی حکمت، مردی با قلبی زخمی و رفتاری سرد، حضور دارد. آیا حسنا میتواند گرمای دلش را به این فضای سرد ببخشد؟
خلاصه کتاب:
گوهری بیاب که نور چشمهایت شود؛ شاید شیرینیاش مرهمی باشد بر بارانهای دل. از دام هوس بگریز، که خیانت راهی به خرد ندارد. جوشان شدهای، آواز بلبل سر دادهای، اما طعم داغ لعلِ هوس حرمتها را میشکند. بازگرد، در توبه را گشودهام.
خلاصه کتاب:
پروفسور انتظام، چهرهای برجسته در دنیای فیزیک، سالهاست که درگذشته و میراث علمی و خانوادگیاش به دست فرزندان و نوههایش اداره میشود. در ظاهر، همهچیز منظم و موفق به نظر میرسد، اما در پشت این چهرهی آراسته، اختلافات و رازهایی نهفتهاند. حریر، نوهی پروفسور، تصمیم میگیرد برای اولین بار کسی را وارد زندگیاش کند که میداند خانوادهاش او را نمیپذیرند. اما این تصمیم، آغازگر تغییراتی عمیق در مسیر زندگی او میشود.
خلاصه کتاب:
طغیان بینام هیچ نامی ندارد، هیچ هویتی جز سایهای که در سکوت فرو رفته است. اما شاید بتواند دوباره خودش را بیابد، شاید این کبریت آخرین امیدی باشد که زندگی دوباره را برایش رقم بزند.
خلاصه کتاب:
آیا انسان بودن تنها به زیستن در میان محدودیتها خلاصه میشود؟ دختری که در میان زنجیرهای اجبار دست و پا میزند، چگونه میتواند حقیقت خویش را بیابد؟ آیا آزادی فقط یک خیال دوردست است، یا امکانی برای رهایی؟
خلاصه کتاب:
بازنویسی دوم: زندگی شیدا، زنی بیخبر از معنای عشق؛ قصه مردی با ارادهای آهنین و نوری درونی که در برابر تاریکیهای روزگار ایستادگی میکند. داستان تضاد باورها و اعتقادات، آمیخته با عشقهای افلاطونی که میان گذشته و حال جاری است. رنج، چالش و رمز و رازهایی که هر فصل آن گوشهای از تصویر بزرگتر را آشکار میکند. در پایان، سرنوشتهایی که به سختی به یکدیگر پیوند میخورند و رازهایشان هزینهای سنگین به همراه دارد.
خلاصه کتاب:
از درمانگاه که بیرون آمدم باخودم گفتم حالا که مادر نیست، بهتر است به خانه ی امیر بروم. از گرما و ضعف داشت حالم به هم می خورد، مثل آدم های گرسنه از درون می لرزیدم، دلم مالش می رفت و چشم هایم سیاهی. اصلا فکر نمی کردم مسمومیتی ساده آدم را این طور از پا در بیاورد. چند بار پشت سر هم زنگ زدم. ثریا که در را باز کرد کیفم را انداختم….
خلاصه کتاب:
داستان دختری سرکش به نام محبوبه که علاقه خاصی به کاراته دارد اما در مسابقات ناحیه شکست می خورد و به مسابقات زیرزمینی روی می آورد و جهت کم کردن مشکلات خانواده تصمیم به منشی گری در مطب سهرابی می شود که مبتلا به سرطان است و …
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانسرا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.