خلاصه کتاب:
جلد دوم از رفتن سویل برای دور ماندن از اتفاقات آتی بعد از پیدا شدن مازیار و بعد برگشت و اتفاقات گذشته که باعث دزدیده شدن سویل بود و مشکلات بین عماد و سویل و مشکلات روحی سویل هست…
خلاصه کتاب:
دایان… دایان نقوی…پسری زخم خورده و پر از کینه… برای خالی کردن خشمش، بادیگارد برکه معتمد میشه. دختری که نامزد داره و از هیچ کدوم از اتفاقاتی که افتاده، باخبر نیست. دایان برای گرفتن انتقام از شاهین، دست رو زنش میذاره و به برکه دست درازی میکنه و حاملهش میکنه…
خلاصه کتاب:
بین خونه من توی بوستون و دوستم تو لاس وگاس دقیقاً ۲۷۱۶ مایل فاصلهست. وقتی باهام تماس میگیره تا بهم بگه در شرف ازدواجه و پنج روز دیگه توی جشنش بهم نیاز داره، چطور میتونم رد کنم؟ این طوفان های زمستونی همه پروازها رو لغو کرده. از شانس خوبم، تنها کسی نیستم که از رسیدن به اون عروسی ناامیده. پدر کرستن، که من هیچوقت ندیدمش، بیرون آپارتمانم منتظره، و میخواد باهام کل کشور رو رانندگی کنه تا هیچکدوممون عروسی رو از دست ندیم. تو شیکاگو، من رو وادار میکنه که تک تک انتخابهای زندگیام رو زیر سوال ببرم. و بلاخره توی دنوره که ما تمام قوانین ممنوعه بینمون رو میشکنیم..
خلاصه کتاب:
قصه از عمارت مرگ شروع میشود از خانهای مرموز در نقطه ای نامعلوم از تهران بزرگ! حنا خورشیدی برای کشف راز یک شب سردِ برفی و پیدا کردن محمولههای گمشده دلار و رفتن به دل اُقیانوس، با پلیس همکاری میکند تا لاشه رویاهای مدفون در برف و خونش را از تقدیر پس بگیرد. در حالی که ردپای سرگرد امیرمهدی رَها، بر برفهای خونین، جا مانده و برچسب “پلیس خاطی” هر لحظه بیشتر به این نام وصل میشود به نام مردی که یکروزی در گذشته بوی نان گرم میداد و حالا مدتهاست که کنج سلول انفرادی اش، بوی خونِ آدمیزاد میدهد! اما حنا به این مرد باور دارد، باوری از جنس ایمان ...
خلاصه کتاب:
جانا، دختری که چرخ فلک او را ناگزیر میکند تا تن به عقد مردی از جنس ثروت دهد. زندگی به کام او نمیچرخد تا اینکه لب به سیب ممنوعهی شیطان میزند و همان جا دل و قلبش به تسخیر لبان ممنوعهی شیطان زندگیاش در میآید. عشقی ممنوعه، آمیخته به پاکى و گناه، پر از فراز و نشیب و غیر قابل پیشبینی.
خلاصه کتاب:
کمند دختری از باند عتیقه کالفرنیا ماموریت میگیره وارد باند عتیقه تهران بشه و توجه و علاقه رییس باند،دان،رو جذب کنه..اما این فرد بویی از احساس نبرده و برای کمند که اولین ماموریت و معمولا سوتی میده کار خیلی سختیه... در این بین هم مشکلاتی برای پیش میاد و ماجراهای جالبی براش اتفاق میوفته.
خلاصه کتاب:
الینا نریمان دانشجوی تئاتر است او در یک خانواده ثروتمند و بیقید با پدری قم.ار باز زندگی میکند و مادرش هم مدتها قبل با استاد موسیقی اش فرار کرده و او را تنها گذاشته است. الینا علاقهای به دنیای پدرش و خانهشان ندارد و همیشه کمبود پدری واقعی و مادری دلسوز را احساس میکند. یک روز در دانشگاه که الینا از روابط روزمره با دوستان و کلاسهایش خسته است، در حال قدمزدن به کافهای به اسم «کافه کتاب» که تازه در نزدیکی دانشگاه بازشده، میرود.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانسرا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.