خلاصه کتاب:
دایان… دایان نقوی…پسری زخم خورده و پر از کینه… برای خالی کردن خشمش، بادیگارد برکه معتمد میشه. دختری که نامزد داره و از هیچ کدوم از اتفاقاتی که افتاده، باخبر نیست. دایان برای گرفتن انتقام از شاهین، دست رو زنش میذاره و به برکه دست درازی میکنه و حاملهش میکنه…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانسرا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.