خلاصه کتاب:
در گذشته، صابر و سحر عاشق هم بودند، اما بهخاطر فشارهای خانوادگی، هر دو سکوت کردند. حالا، پس از سالها، در یک پروندهی حقوقی دوباره روبهروی هم قرار میگیرند. صابر باید با مسئولیت حرفهایاش، طلاق سحر را از همسرش پیگیری کند، در حالی که احساسات قدیمی، آرامآرام در دلش زنده میشوند.
خلاصه کتاب:
ماهک یه زن جوونه که تو زندگی قبلیاش خیلی اذیت شده. حالا یه مردی به اسم شاهان میخواد با زور و تهدید، مجبورش کنه که باهاش عقد کنه. ولی ماهک کوتاه نمیاد. با کمک آدمای خوب دورش، میتونه از این شرایط سخت رد بشه و زندگی خودش رو بسازه.
خلاصه کتاب:
لیلی، نماد معصومیت در جهانی پر از نقاب، ناگهان در نقش کلیدی زندگی کسی قرار میگیرد که روزی خصم او بوده. در جستوجوی حقیقت، با دیوارهایی از سکوت و دروغ روبهرو میشود؛ بهویژه از سوی کسی که ادعا میکند دشمنی پایان یافته، اما سایهی گذشته هنوز پابرجاست.
خلاصه کتاب:
چشمانش... آن نگاه کهربایی، آرام و نافذ، میتوانست دلها را بلرزاند و میان مردان رقابت و جدال بیافریند. آرامشی که در وجود این دختر بود، در هیچ ثروت یا زیبایی دیگری یافت نمیشد. مردی که سالها در پی معنا بود، حالا خود را در برابر آن نگاه ناتوان میدید. اگر قرار بود سرنوشت راهی برای رهایی انسانها از تاریکی بگشاید، شاید این دختر همان کلید نجات بود.
خلاصه کتاب:
در مأموریتی مخفی، جهان وارد باندی میشود که خسرو آن را اداره میکند. پس از لو رفتن، خسرو تصمیم میگیرد جهان را گروگان بگیرد و همزمان آیلین را نیز میرباید. خسرو با تهدید و فشار، جهان را در موقعیتی دشوار قرار میدهد. اما جهان، با وجود گذشتهی تاریکش، تصمیم میگیرد از این بحران عبور کند و از آیلین محافظت کند.
خلاصه کتاب:
در یکی از گوشههای پرهیاهوی این شهر، دختری بود به نام حوا، با رویایی بزرگ در سر—اینکه با ازدواج با پسری ثروتمند، زندگیاش را متحول کند. اما درست زمانی که همهچیز در مسیر دلخواهش پیش میرفت، مردی از گذشتهاش سر میرسد؛ مردی که بخشی از رازهای نهان حوا را میدانست و مدتها به دنبال یافتن او بود. حضور او، چون تندبادی همهچیز را بههم ریخت، نقشهها را بیاثر کرد و آرامش زندگی حوا را در هم شکست.
خلاصه کتاب:
گوهر، زنی با قلبی شکسته، در فضای مجازی با پسری جوان آشنا میشود. احساسات سرکوبشده و نیاز به همصحبتی باعث میشود او به سرعت به شاهرخ اعتماد کند. اما این اعتماد بیمحابا، زمانی که شاهرخ به دختر گوهر علاقهمند میشود، به چالشی بزرگ تبدیل میشود.
خلاصه کتاب:
عشق، از نخستین نگاه میان امیرطاها و شیدانه شکفته شد. سرنوشت همچون دستی نامرئی، آنها را در مسیر یکدیگر قرار داد و رابطهی خویشاوندیشان پیوندشان را محکمتر کرد. پس از سالها، ازدواج کردند و در سایهی این پیوند، رؤیاهایشان را زندگی کردند. اما زمان، همیشه مهربان نیست. برای آسایش شیدانه، امیرطاها در گرداب مشاغل غرق شد، تا روزی که موجی سهمگین، همهچیز را تغییر داد. زندگیشان، دیگر همان مسیر روشن گذشته نبود؛ آنها در جستجوی راهی تازه، به سوی ناشناختهها گام نهادند. اکنون، پس از سالها، دوستان گذشته بازگشتهاند تا از قصهی زندگیها پرده بردارند. و نگاهها، بر کسی مینشیند که با عشق آغاز کرده بود…
خلاصه کتاب:
سلین دختری مظلوم که به اصرار یکی از دوستانش راهی پارتی میشه در اون پارتی اتفاقاتی میوفته که سرنوشت سلین تغییر میکنه وارد راهی میشه که اصلا فکرش رو هم نمی کرده..
خلاصه کتاب:
درباره دختری که یک مرد خیلی خشن و پولدار که رئیسش هم هست عاشقش می شه و برای به دست اوردن روشا هر کاری می کنه ولی نمی دونه که بعد از به دست اوردنش روشا از شهاب متنفر میشه بعد از یک سال روشا حافظشو از دست می ده و این فرصت خوبی واسهی شهاب تا دل روشا رو بدست بیاره. رمان فلش بک هست...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانسرا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.